English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4848 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
click U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks U زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
timing U زمان سنجی
clock track U شیار زمان سنجی
clock skew U اریب زمان سنجی
clock stagger U رتبه زمان سنجی
clock pulse U تپش زمان سنجی
clock signal U علامت زمان سنجی
clock frequency U بسامد زمان سنجی
clock generator U مولد زمان سنجی
horlogic U وابسته به زمان سنجی
clock rate U نرخ زمان سنجی
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
clock U تپش زمان سنجی ساعت
clocks U تپش زمان سنجی ساعت
antirecovery device U ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
prodos U سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
telemetering U ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
safety U به ضامن کردن ضامن
permissive action link U ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
safety pin U خار ضامن میله ضامن
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety pins U خار ضامن میله ضامن
halving adjustment U تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
interruptor U ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
pullover gaging U کالیبر سنجی کردن
put on safety U به ضامن کردن
engage U ضامن کردن
engages U ضامن کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
render safe U به ضامن کردن مین
hook on U قلاب کردن
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
tackles U چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackled U چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackle U چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
tackling U چنگک وصل کردن به قلاب اویزان کردن
unhooked U از قلاب باز کردن
unhooking U از قلاب باز کردن
unhook U از قلاب باز کردن
unhooks U از قلاب باز کردن
embroider U قلاب دوزی کردن
embroiders U قلاب دوزی کردن
embroidering U قلاب دوزی کردن
embroidered U قلاب دوزی کردن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
hooks U بشکل قلاب دراوردن کج کردن
snell U وصل کردن نخ به قلاب ماهیگیری
hook U بشکل قلاب دراوردن کج کردن
crane hook U قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
swag U تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork U ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
self synchronous devices U دستگاههای همگرد
cryptoequipment U دستگاههای رمز
control transmitter U دستگاههای همگرد
selsyn devices synchro U دستگاههای همگرد
photoelectric devices U دستگاههای فتوالکتریکی
peripherals U دستگاههای جانبی
clustered devices U دستگاههای گروهی
hardware U دستگاههای اصلی
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
crushing and grinding equipment U دستگاههای خرد کننده
storage pool U گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
avionic U مربوط به دستگاههای خودکار هواپیما
exchange selector U سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
computer interface unit U وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
instrument flight U پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
avionics U فن استفاده از دستگاههای الکتریکی و خودکار درهوانوردی و نجوم
homing station U ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
famos U Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
tripped U لغزش خوردن سکندری خوردن
trip U لغزش خوردن سکندری خوردن
trips U لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles U غلت خوردن معلق خوردن
tumbled U غلت خوردن معلق خوردن
tumble U غلت خوردن معلق خوردن
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
commutation U تغییر جهت پی در پی جریان در سیم پیچهای دستگاههای الکتریکی
dye U رنگ کردن یا خوردن
dyes U رنگ کردن یا خوردن
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
eia interface U یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
avowing U قسم خوردن وقف کردن
to i. on something U به چیزی خوردن یا تصادف کردن
begrudges U غبطه خوردن مضایقه کردن
guts U غارت کردن حریصانه خوردن
begrudged U غبطه خوردن مضایقه کردن
stumbling U سکندری خوردن سهو کردن
stumbled U سکندری خوردن سهو کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
upstarts U یکه خوردن روشن کردن
stumbles U سکندری خوردن سهو کردن
soaks U خیس خوردن رسوخ کردن
soak U خیس خوردن رسوخ کردن
upstart U یکه خوردن روشن کردن
begrudge U غبطه خوردن مضایقه کردن
moves U حرکت کردن تکان خوردن
stumble U سکندری خوردن سهو کردن
gutting U غارت کردن حریصانه خوردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
to sustain a shock U ضربت خوردن وپایداری کردن
avows U قسم خوردن وقف کردن
avow U قسم خوردن وقف کردن
begrudging U غبطه خوردن مضایقه کردن
to abstain from meat U ازگوشت خوردن خوداری کردن
gut U غارت کردن حریصانه خوردن
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
middleman U دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
nihilism U اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
middlemen U دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
sub woofer U هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
scuffs U بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffing U بامشت حمله کردن مشت خوردن
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
to work by candle light U شب کاری کردن دود چراغ خوردن
scuffed U بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuff U بامشت حمله کردن مشت خوردن
contrast U هم سنجی
contrasting U هم سنجی
odorimetry U بو سنجی
iodometry U ید سنجی
contrasts U هم سنجی
contrasted U هم سنجی
contemporize U هم زمان کردن
to bump [into] U برخورد کردن [بهم خوردن ] [با کسی یا چیزی]
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
time slicing U قطعه کردن زمان
schedule U زمان بندی کردن
waste time U تلف کردن زمان
scheduled U زمان بندی کردن
add time U زمان جمع کردن
lose time U تلف کردن زمان
schedules U زمان بندی کردن
timing U زمان عمل کردن
craniometry U جمجمه سنجی
telemetry U دور سنجی
interfrometry U تداخل سنجی
colorimetry U رنگ سنجی
turbidimetry U کدری سنجی
turbidimetry U زلال سنجی
optical pyrometry U تف سنجی نوری
coulometry U کولن سنجی
hydrometry U ابگونه سنجی
psychometrics U روان سنجی
iodimetry U یدی سنجی
hygrometry U رطوبت سنجی
electrometry U برق سنجی
piezometry U فشار سنجی
crymetry U انجماد سنجی
actinometry U پرتو سنجی
acoumetry U شنوایی سنجی
polarimetry U قطبش سنجی
oscillometry U نوسان سنجی
argentometry U نقره سنجی
spirometry U تنفس سنجی
olfactometry U بویایی سنجی
densitometry U چگالی سنجی
cost unit U واحدهزینه سنجی
volumetric pipet U پی پت حجم سنجی
psychometry U روان سنجی
psychometrics U هوش سنجی
biometry U زیست سنجی
telemetry U مسافت سنجی
biometrics U زیست سنجی
anthropometry U اندام سنجی
pluviometry U باران سنجی
potentiometry U پتانسیل سنجی
radioscopy U تشعشع سنجی
optometry U بینایی سنجی
feasibility study U امکان سنجی
bolometri U تابش سنجی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1time is prceious it has great
1Arousing
1pedal pamping
1construed
3service times
3service times
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com